the journalist

ژورنالیست

مقاله

 

«راه سبز امید» فقط یکی از راههاست:

از تغییر به اصلاحات و از اصلاحات به مصالحه!

الاهه بقراط

 

اصلاح‌طلبان شعار انتخاباتی «تغییر» را به «تغییر سازنده» تبدیل کرده و آن را به سوی «مصالحه» هدایت می‌کنند. آنها مدعی‌اند مردم در خرداد 88 رأی دادند تا «کشور را از بلیه دروغ و خودکامگی رهایی بخشند»! ولی توضیح نمی‌دهند در حالی که حتا رأی دار و دسته خودی هم پشیزی نمی‌ارزد،   اگر موسوی و یا کروبی پیروز می‌شدند، چگونه و به پشتوانه کدام قانون و در کدام چهارچوب می‌توانستند به چنین هدف عالی دست یابند؟ پس چرا خاتمی که اینک سردمدار «مصالحه» شده است، نتوانست؟!

***** 

«شورای هماهنگی راه سبز امید» شورای هماهنگی جنبش سبز نیست. این را من نمی‌گویم. خود این شورا با مخفی‌بودنش، با تناقض‌هایش در بیانیه‌هایی که منتشر می‌کند و با «سکوت»اش فریاد می‌زند. و چون فقط از جانب بخشی از جنبش سبز سخن می‌گوید، پس نمی‌تواند خود را بیانگر خواست‌های جنبش آزادی‌خواهانه مردم ایران بداند و حق ندارد از جانب جنبش سبز که بسیار متنوع و فراگیر است، امر و نهی کند. «راه سبز امید» فقط یکی از راههاست که از ترس تغییر، به «اصلاحات» بازگشته و از آن نیز به «مصالحه با حکومت» رسیده است و به این اعتبار فقط خواست‌ها و منافع بخشی از جامعه را نمایندگی می‌کند که در سی سال گذشته بیش از همه گروه‌های اجتماعی دیگر امکانات مؤثر و فرصت‌های بی‌همتا برای تغییر وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور در اختیار داشته و همه آنها را سوزانده است ولی در نبود یک نیروی مؤثر دمکرات و آزادی‌خواه، می‌خواهد با ابهام و انشا، از پشتیبانی بیشترین معترضان و مخالفان که خواهان نظامی غیردینی و فراتر از جمهوری اسلامی هستند، برخوردار باشد.

 

از «ب» بسم‌الله...

«راه سبز امید» عنوانی بود که از سوی میرحسین موسوی یکی از دو نامزد معترض «انتخابات» ریاست جمهوری اسلامی 22 خرداد 1388 در یکی از بیانیه‌هایش مطرح شد و به دلیل محدودیت‌های تحمیلی، امروز کسی به درستی نمی‌داند او و یا مهدی کروبی چه نظری درباره شرایطی دارند که حتا با چند هفته پیش نیز قابل مقایسه نیست چه برسد به زمانی که آنها هنوز می‌توانستند حرفی بزنند و بیانیه‌ای بدهند. به هر روی، این راه از یک سو، به دلیل پیشینه سران و مدافعانش و از سوی دیگر، بر اساس مضمون و خواست‌هایی که مطرح می‌کرد، خود به مرزکشی درون جنبشی پرداخت که بیشترین ناراضیان حکومت کنونی را در بر می‌گیرد. از آنجا که این جداسازی و مرزها هر بار بی درنگ و به درستی از سوی مخاطبان مورد اعتراض قرار ‌گرفت، به تدریج کمرنگ شد. اما دلیل آن، ظاهرا، نه متقاعد شدن «راه سبز امید» به حقانیت خواست‌های جاری جنبش که به فراتر از جمهوری اسلامی نظر دارد، بلکه درک این واقعیت بود که این «راه» با طرح مرزها و جدایی‌ها، نیرو از دست می‌دهد چرا که بسیاری از ایرانیان دیگر حاضر نیستند برای خواست‌های موهوم و ناروشن و یا مطالباتی مانند «بازگشت به دوران طلایی امام» و «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» در تلاشی شرکت کنند که بهترین نتیجه آن جابجایی و دست به دست شدن قدرت در حلقه حکومتی است که از سی و دو سال پیش حاکمیت را قبضه کرده است.

در این میان شورایی به نام «هماهنگی راه سبز امید» شروع به صدور بیانیه‌هایی کرد که کسی نمی‌داند اعضایش کیستند ولی در جای اندیشه مطرح شده در این بیانیه‌ها می‌توان نام همه آن چهره‌های مدافع «اصلاحات» را گذاشت که این ظرفیت را دارند که نه تنها شعار انتخاباتی «تغییر» را پس بگیرند بلکه حتا از «اصلاح» نیز به «مصالحه» برسند.

من تلاش می‌کنم بر اساس بیانیه تازه این شورا «برای پاسداشت خاطره زنجیره سبز انسانی» (8 خرداد 90) به نقش منفی و بازدارنده‌ای بپردازم که تناقض و محدودیت و جداسازی‌ در آن از همان «ب» بسم‌الله‌اش شروع می‌شود.

این بیانیه در همان چند خط نخست با تحریف آنچه که تازه دو سال از آن گذشته و هنوز مشمول ضعف حافظه تاریخی هیچ کس نمی‌شود، با اشاره به 22 خرداد 88 می‌نویسد: «در این روز مردم ما با شور و امید وصف ناشدنی به پای صندوق های رای آمدند تا از حق تعیین سرنوشت خویش استفاده کرده و با انتخاب رئیس جمهور شعار «تغییر سازنده» را تحقق بخشند.»

در مبارزات انتخاباتی سال 88 صحبت از «تغییر» بود و نه «تغییر سازنده»! من چه پیش از آن رأی گیری و چه پس از آن و هم چنین امروز که معلوم شد آرای مردم حتا همان هم که ظاهرا به حساب احمدی نژاد ریخته شد در نظام ولایت فقیه، پشیزی ارزش ندارد، بارها با خشنودی تأکید کردم که باید خوشحال بود از اینکه، حتا اگر فقط برای برگزاری یک «انتخابات پرشور و فعال» هم که شده، شعار «تغییر» (و نه تغییر سازنده!) به وسیله خود حکومت، از جمله توسط نامزدهای انتخاباتی‌اش، به میان مردم برده می‌شود چرا که شعار «تغییر» شمشیر دو دم است و اگرچه ممکن است مردم را به امید تغییر به پای صندوق‌های رأی بکشاند، ولی بعد از رأی‌گیری که مردم دیدند از تغییر خبری نیست، آن وقت دیگر نمی‌توان به مردم گفت خواب دیدید خیر باشد!

شعار انتخاباتی «تغییر» که پس از 22 خرداد حتا احمدی نژاد نیز مدعی آن شد، دقیقا همین کارکرد را در جنبش اجتماعی یافت ولی حالا «شورای...» با اضافه کردن یک «سازنده» از یک سو آن شعار را تغییر می‌دهد و از سوی دیگر هم می‌خواهد مردمی را که به امید «تغییر» آرایشان را به حکومت باختند داشته باشد و هم چراغ سبز به ولایت فقیه بدهد که هدف چیزی جز «ترمیم» و «تغییر سازنده» و بقای نظام که از پایین تا بالا شکاف برداشته است، نیست.

 

تا رمل اصلاحات و خَفیه مصالحه

از انشای آرمانی این بیانیه و رؤیای «دمکراتیزه شدن نظام» و «بازگشت اخلاق به سیاست» و «حکومت قانون» (قانونی که ولایت فقیه اصل جدایی ناپذیر آن است) و سخن‌سرایی درباره «یادآوری» حقوق بشر به «حکمرانان» و گریز زدن به «رمالی و جن‌گیری» و چاشنی «کارگران و کشاورزان و محرومان جامعه» که بگذریم، می‌رسیم به آن تناقض‌های همیشگی که از زیر درخت سیب در حومه پاریس شروع شد و شوربختانه چه آنهایی که تجربه جوامع باز را داشتند و چه آنهایی که در عرصه سیاست چند پیراهن بیشتر پاره کرده بودند، جز اندک افرادی مانند شاپور بختیار، هیچ کس خود را موظف ندانست درباره‌اش توضیح دهد و روشنگری کند که: «تحقق حقوق بشر و امنیت انسانی» با حکومت اسلامی و ولایت فقیه ممکن نیست! این حقوق چه در زمان خمینی، چه در دوران اصلاحات و چه در سال‌های اخیر همواره با خشونتی تصورناپذیر زیر پا نهاده شد و با «تغییر سازنده» نیز نمی‌توان هیولایی را که حتا از نظریه‌پردازان و همراهان خودش مانند آیت‌الله منتظری و بنی صدر و قطب زاده، و از مقامات پیشین خودش مانند موسوی و کروبی و از مدافعان وفادار خودش مانند سران نهضت آزادی از جمله عزت‌الله سحابی (امثال حزب توده که جای خود دارند) نمی‌گذرد، «دمکراتیزه» کرد.

این شورا دانسته یا نادانسته واقعیت را به گونه‌ای توصیف می‌کند که از سوی هر ناظر بی‌غرضی باید مورد اعتراض قرار گیرد تا بار دیگر «تخم لق» کاشته نشود و «خشت کج» نهاده نشود. کجا کسانی که در رأی‌گیری 22 خرداد شرکت کردند در این توهم بودند که می‌توانند با رأی خود «کشور را از بلیه دروغ و خودکامگی رهایی بخشند»؟! این ادعای دروغ خودش نقض غرض است! چگونه آرایی که نه فقط این بار، بلکه همیشه و بارها در عمل نشان داده شد پشیزی ارزش ندارد می‌توانست به چنین هدف عالی دست یابد؟! یعنی اگر به جای احمدی نژاد، موسوی و یا کروبی رییس جمهوری می‌شدند، کشور از «بلیه دروغ و خودکامگی» رهایی می‌یافت؟ چگونه؟!  با کدام قانون؟! در کدام چهارچوب؟! چرا خاتمی نتوانست؟! چرا خاک در چشم مردم می‌پاشید؟ چرا رمالی  و خرافات سیاسی را رواج می‌دهید؟!

از موارد مبهم (و مضحک) این بیانیه نیز مانند «راهپیمایان با لبان بسته سه خواسته زیر را فریاد خواهند زد: آزادی رهبران جنبش و زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد، اقدام مؤثر و فوری برای حل مسئله گرانی وبیکاری!» بگذریم که معلوم نیست منظور آزادی کدام «رهبران» و «جنبش» و کدام «زندانیان سیاسی» است و منظور از «انتخابات آزاد» چیست و چه کسی باید آن را برگزار کند و مهم تر از  همه «مسئله گرانی و بیکاری» را با کدام «اقدام مؤثر و فوری» می‌توان حل کرد! گذشت آن دورانی که می‌شد یک سری خواست‌های «خوب» و «قشنگ» را همین طور ردیف کرد و کسی هم از کیفیت و پشتوانه آنها نپرسد.

«شورای...» در پایان همه معترضان و مخالفانی را که ممکن است روز 22 خرداد به خیابان‌ها بروند مانند «راهیان کربلا» در «راهیان سبز امید»  بسته‌بندی می‌کند و به آنها «اُرد» می‌دهد «در سکوت مطلق» راهپیمایی کنند و شب هم بروند پشت بام و «الله اکبر» بگویند! به «اقتدارگرایان حاکم» نیز هشدار می دهد به اینها کاری  نداشته باشند وگرنه «بی‌آبرو» می‌شوند و «عدم صداقت» آنها افشا می‌شود!

به راستی چه می‌توان گفت جز اینکه اگر نسل‌های جدید نیز مهار جنبش آزادی خواهانه خود را به دست اندیشه‌های «خَفیه» بسپارند، و حضور خود را درست مانند آرای خود، آنگونه که «اصلاح‌طلبان» می‌خواهند خرج «مصالحه با حکومت» کنند، آن هم بدون آنکه تضمینی برای این «مصالحه» به سود مردم وجود داشته باشد، آنگاه باید به این نتیجه رسید که از خودبیگانگی ایرانیان و نیاموختن‌شان از تاریخ، ریشه‌ای‌تر از آن است که بتوان امیدی به آینده نزدیک داشت. این قاطعیتی است که نسل‌های قبل باید در برابر کسانی که به دنبال ناکجاآباد دینی و ایدئولوژیک بودند، نشان می‌دادند تا فرزندان و نوادگانشان امروز به چنین سرنوشت تلخی دچار نیایند.

3 ژوئن 2011

----------------------------------------------------------

برای معنای «رمل» و «خفیه» به ویکی پدیای فارسی مراجعه کنید تا ببینید تا چه اندازه با ادعای «اصلاحات» در جمهوری اسلامی مطابقت دارد و چگونه می‌توان با «رمل» و «خفیه» از «اصلاحات» به «مصالحه» رسید!

 

| © 2011 | | alefbe - journalist | | berlin | | germany |