|
|||
مقاله |
|||
جمهوری اسلامی ننگ به نیرنگ تو خون جوانان ما می چکد از چنگ تو الاهه بقراط
• از یک سو باید به خود اصلاحطلبان که هنوز در توهم انتخابات هستند فهماند که این رقبای شما که به گفته خودتان «بیست سال» برای شرایط امروز تدارک دیده بودند، نیامدهاند که با یک «انتخابات» دیگر بروند. از سوی دیگر باید به سینه چاکان چپ و راست «اصلاحطلبان» فهماند که منظور آنان از «آزادی زندانیان» و «فعالیت احزاب» و «گرایشها» و «رسانهها» و «انتخابات آزاد»، همه زندانیان و همه احزاب و همه گرایشها و همه رسانهها، از جمله احزاب شما و گرایشهای شما و رسانههای شما نیست! منظورشان خودشانند! *****
به یاد میآورید؟
آمریکا! آمریکا! ننگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما میچکد از چنگ تو! روز 12 آبان
1388، در آستانه سیامین سالگرد 13 آبان روز اشغال سفارت آمریکا و به گروگان
گرفتن دیپلماتهای آن کشور توسط دانشجویان پیرو خط امام، سایت «عصر ایران» با
دکتر اسفندیار قرهباغی خواننده این سرود گفتگو کرد. قرهباغی خواننده سرود
میهنی «ای ایران» با آهنگ روحالله خالقی و سروده حسین گلگلاب نیز هست که
اجرای اولیه آن (27 مهر 1323 دانشکده افسری) نایاب است و تقریبا پانزده سال بعد
نخستین بار توسط غلامحسین بنان برای ضبط رادیویی در برنامه «گلها» خوانده شد.
قرهباغی در گفتگوی
یادشده نه به خاطر رویدادهایی که در تابستان 88 روی داد، بلکه به دلیل امکان
مذاکره جمهوری اسلامی با آمریکا که به نظر وی همه بدبختیهای جهان زیر سر اوست،
خواست سرودش دیگر پخش نشود.
شعار انتخاباتی: سرنگونی؟!
گرفتاری یکی دو تا
نیست. قرهباغی و سرودش که بر خلاف «ای ایران»، مروج فرهنگ و مناسباتی به شدت
ویرانگر است، به کنار. باید خطاب این سرود را تغییر داد تا بیانگر واقعیت شود:
چه کسی از شرار ستم شعله به عالم زده؟ کی امن و امان جهان یکسره بر هم زده؟
ثروت انبوه چه کسانی خون دل تودههاست؟ چه کسی عقرب جراره و روبه مکاره است؟ کی
بیبهره از صلح و صفا و عامل هر فتنه است؟ گوش جهان از طبل بدآهنگ چه کسی خسته
است؟ مظهر شیطان و دشمن انسان کیست؟ عصیانگری و ویرانگری فرهنگ کیست؟ عالم از
حیله و نیرنگ چه کسی تیره شده؟ وحشت و ذلت را چه کسی به ارمغان آورده؟ جور و
جفا و زهر بلا را کی بر سر ایرانیان باریده؟ خون جوانان وطن از چنگ چه کسی سی
سال است میچکد و پایان ندارد؟
پس از پاسخ به این
پرسشها آن وقت میتوان به گرفتاریهای دیگر نقب زد. مثلا مشکل اصلاح طلبان در
درک واقعیت بالا که جمهوری اسلامی مسبب، و قانون اساسیاش ضامن آن است. این عدم
درک، خود با گرفتاریهای دیگر همراه است. از
یک سو باید به مدعیان اصلاحات که تا دیروز در مقامها و مسئولیتهای کلیدی نظام
قرار داشتند و باز هم در توهم انتخابات هستند، فهماند که این رقبای شما که به
گفته خودتان «بیست سال» برای شرایط امروز تدارک دیده بودند، نیامدهاند که با
یک «انتخابات» دیگر بروند. به ویژه آن که گمان نمیرود آنهایی که «84 درصدی» به
پای صندوقهای رأی رفتند تا «رهبر» آن را به حساب خود و نظاماش بنویسد، این
بار پس از دیدن نتیجه شعارهای انتخاباتی «اصلاح» (در سال های 76 و 80 و 84) و
«تغییر» (در سال 88) به
آسانی فریب بخورند و پس از آنچه شاهدش بوده و هستند، به چیزی کمتر از «جابجایی»
یا هر عنوان دیگر (برکناری، سرنگونی و...) رضایت دهند آن هم فقط اگر با تضمین
رسیدن به آزادی و دمکراسی همراه باشد. واقعا با از دور خارج شدن شعارهای
انتخاباتی «اصلاح» و «تغییر» دیگر شعاری جز «سرنگونی» باقی نمانده که نامزدهای
انتخاباتی بتوانند با آن مردم را برای شرکت در «انتخابات» تشویق کنند!
ولی مشکل اینجاست
که به نظر نمیرسد مقام معظم رهبری نیز با تجربهای که به دست آمده، اجازه دهد
برای برگزاری «انتخابات پرشور و با نشاط» چنین شعاری مطرح گردد وگرنه شاهد
باشکوهترین «انتخابات» جمهوری اسلامی میشدیم! از شوخی گذشته، هم «اصلاح» که
توسط کسانی مطرح شد که از پس آن بر نیامدند، و هم «تغییر» که باز هم توسط همان
کسان مطرح شد و از پس آن هم بر نیامدند، هزینه زیادی روی دست نظام گذاشت. این
است که نظام به جای آنکه رقبا را به شعار «سرنگونی» مجهز کند تا انتخابات مجلس
اسلامی و بعد هم ریاست جمهوریاش «پرشور و با نشاط» برگزار شود، ترجیح میدهد آن
را به عنوان «اتهام» به کار بندد تا خیال همه را از هر چه انتخابات است راحت
کند. این تصمیم و حرکت به سوی آخر خط اما دست و پای اصلاحطلبان را به شدت
میبندد. به مردم و مخاطبانشان چه بگویند؟ تا کجا میخواهند با نظام بروند؟ تا
آخر خط؟ یا باید پیش از آن پیاده شوند؟ و یا آنقدر صبر میکنند تا به زور
پیادهشان کنند؟!
شعار مبارزاتی: اتحاد ملی برای دمکراسی
از سوی دیگر باید
به سینه چاکان چپ و راست «اصلاحطلبان» فهماند که این حرفها که آنها درباره از
میان برداشتن محدودیتها میزنند، منظورشان شماها نیستید! مثلا وقتی
حجتالاسلام خاتمی میگوید اصلاحطلبان به شرطی در «انتخابات» شرکت میکنند که
«زندانیان» آزاد گردند، «هر گرایش سیاسی» قابل احترام است، «محدودیت»های احزاب
و مطبوعات و رسانهها برداشته شود، و یک «انتخابات آزاد» باید برگزار شود،
منظورش همه زندانیان و همه گرایشها و همه احزاب و رسانهها، از جمله
گرایش شما و احزاب شما و رسانههای شما نیست! منظورش خودشان است. ولی حتا در
همین محدوده تنگ نیز واقعیت او را مجبور میکند که بگوید: «اگر
این شرایط محقق شد تصمیم می گیریم که چگونه عمل کنیم. اما با توجه به روندی که
هم اینک حاکم است به نظر می رسد شرایط در آینده سخت تر و راهها بسته تر و
محدودیتها گستردهتر خواهد شد» (دیدار با اعضای فراکسیون خط امام یکشنبه 5
دی).
به خوبی پیشبینی
میشد پس از هارت و پورت درباره «کودتای انتخاباتی» با نزدیک شدن یکی از
موعدهای رأیگیری، اینان دوباره بار مجازات سنگین خویش را به عنوان «اصلاحطلب»
در جمهوری اسلامی، بر دوش حمل کنند و تا قله «انتخابات» ببرند، که چه انتخاب
بشوند و چه نشوند، از همان بالا دوباره رها شود و روز از نو، روزی از نو!
ولی آیا این بار
مخاطبانشان چنین سخنانی را از زبان خاتمی و یا هر کس دیگر باور خواهند کرد: «مجلسی
که بر آمده از اراده آزاد وتصمیم واقعی مردم باشد ، علاوه بر آنکه تدوین گر
قوانین و سازو کارهای اداره کشور است و بر تمامی امور نظارت دارد، می تواند
جلوی دیکتاتوری ها و انحرافات و بسیاری از مشکلات و کجرویها را بگیرد»!
خندهتان میگیرد؟ عصبی میشوید؟ نمیدانید کسی را که هم ریاست جمهوری و هم قوه
مقننه را در دست داشته و نتوانسته هیچ کدام از این ادعاهای توخالی را آن هم در
شرایطی که رقیب بسی ضعیفتر بود، متحقق کند چه بنامید؟ شاید همان «تدارکاتچی»
بهترین عنوان باشد!
تمام هراس اصلاحطلبان در نکتهای است که خاتمی نیز به تکرار بر آن تأکید
میورزد: «ما از نظام دفاع می کنیم و میگوییم نظام خوب است ولی روشها و
سیاستها قابل نقد و اصلاح هستند. با حذف و برخوردهای خشن و ناروا صداهایی
تقویت میشود که با اصل نظام و انقلاب مخالف است چه در بیرون و چه در درون». و
حق با اوست!
با این همه پاسخی که دریافت میکند منفی است. کیهان تهران روز بعد در سرمقاله
خود به قلم حسین شریعتمداری (راست بگو، نهان مکن!) به صراحت دست رد بر سینه
اصلاحطلبان مینهد: «سران فتنه باید مطمئن باشند مردم هوشیاری که 9 دی را
آفریدند آنهایی را که در «بدر» به روی قرآن شمشیر کشیدند به خوبی میشناسند و
اجازه نمیدهند در «صفین» دیگری به نفاق، قرآن بر نیزه کنند».
همزمان چند تن از نمایندگان مجلس اسلامی نه تنها خواهان توبه و برائت «آقای
خاتمی» از «اغتشاشات سال گذشته» و «سران فتنه» میشوند بلکه میخواهند که
حرفهایش را درباره تقلب نیز پس بگیرد. غلامعلي
حدادعادل «مشاور عالی مقام رهبری» نیز آنها را به «ملت» حواله میدهد و در پاسخ
این پرسش که تلاشهای خاتمی را برای بازگشت به صحنه سیاسی چگونه ارزیابی
میکند، میگوید: «باید صبر کنیم ببینیم که آینده چه پاسخی در این باره میدهد
و ملت چه تصمیمی میگیرند». ملت؟! یا «رهبر»؟! پاسخ را روز بعد حیدر مصلحی وزیر
اطلاعات همراه با تکرار «بشارت» محاکمه «سران فتنه» چنین بیان میکند: «از منزل
یکی از سران رده اول فتنه جزوه بسیار تکان دهنده براندازی دین از ایران به
دست آمد که ادبیات آن ادبیات حزب توده است»! تودهای ها؟ حزب توده؟!
چه باید گفت جز:
آمریکا؟ آمریکا؟ ننگ به نیرنگ تو؟!
خون جوانان ما؟ می
چکد از چنگ تو؟!
31 دسامبر 2010
---------------------------------------------------------------------------------
گفتگوی «عصر
ایران» با اسفندیار قره باغی:
|
|||
| © 2010 | | alefbe - journalist | | berlin | | germany | |