the journalist

ژورنالیست

مقاله

 

«راهکار» می خواهید؟ این هم راهکار!

الاهه بقراط

 

یا رژیم دیگر نیازی به «انتخابات» ندارد که در این صورت دکان «اصلاح طلبی» برای همیشه بسته خواهد شد، و یا همچنان محتاج «رأی» است که در این صورت فکر می‌کند بدون «اصلاح‌طلبان» نخواهد  توانست مردم را  به پای صندوق‌ها بکشاند. هدف تحرکات اخیر رفسنجانی و خاتمی و انتشار روزنامه «اعتماد» چیزی جز این نیست. ولی اعتماد این مردم را تنها با یک راهکار می‌توان به دست آورد که واقعا بدون خشونت و واقعا اصلاح طلبانه است: مقاومت تا رسیدن به یک انتخابات واقعا آزاد!

*****

اصلاح طلبان فکر می‌کنند کسی جز آنها «راهکار» عملی ندارد و همین را به عنوان ضعف منتقدان خود مطرح می‌کنند. حال آنکه اعتقاد آنها به «راهکار» اصلاح یک امر ایمانی است و نه عقلی و منطقی. آنها نیز مانند انقلابیون که به انقلاب ایمان دارند، به  اصلاح «ایمان» آورده‌اند و از همین رو در برابر واقعیت دچار تناقض می‌شوند و هنگامی که ایمان آنها هر بار در برابر واقعیت با پرسش روبرو می‌شود، مانند همه اعتقادهای ایدئولوژیک، به پوپولیسم و «مردم» روی می‌آورند که نباید گذاشت خون از دماغ مردم بیاید! حال آنکه اصلاحات آنها تا کنون به اندازه یک انقلاب کشته و اعدامی و زندانی و پیگرد و فرار و مهاجرت و نابسامانی و فضای امنیتی به همراه و به دنبال داشته است بدون آنکه نتایج یک انقلاب که به جای خود، حتا اندکی دستاورد اصلاحی در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور به بار آورده باشد!

 

تکرار یک عمل

آنچه اصلاح طلبان به عنوان «راه حل»  و «راهکار» تا کنون ارائه داده‌اند، جز تکرار یک عمل در شرایط کاملا ثابت و تغییرنایافته نیست که طبیعا همواره نتیجه یکسانی خواهد داشت: شرکت در انتخاباتی که نه در نظارت استصوابی‌اش تغییری به وجود آمده، نه در تنوع شرکت‌کنندگان مجازش تغییری حاصل شده و نه در صورت پیروزی آنها، می‌تواند به تأمین حقوق مردم بیانجامد.

اصرار اصلاح‌طلبان بر این «راهکار» قابل درک است. جایگاه آنها در ساختار حکومت «راهکار» دیگری در برابر آنان نمی‌نهد. اصلاح‌طلبان نه تنها از نظر سیاسی و اقتصادی در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر  و مجموعه حکومت قرار دارند، بلکه از نظر خانوادگی نیز پیوندهای بی‌شمار نسبی و سببی آنان را به هم متصل می‌کند. لیکن هیچ کدام از این واقعیات دلیل به چالش کشیدن آنها نیست بلکه مصادره جنبش اعتراضی مردم و اینکه آنها می‌خواهند به ایرانیان بقبولانند که یک جمهوری اسلامی سرنوشت آنان است و آنها چاره‌ای جز این ندارند که با همین افراد و همین احزاب و همین رژیم کنار بیایند تا سهمی هم از سیاست و اقتصاد به آنها برسد، دلیل این چالش است.

آنچه اما قابل درک نیست دفاع کسانی از این «راهکار» است که گویا قادر به تشخیص منافع «اصلاح ‌طلبان» در ساختار قدرت و تلاش آنها برای دریافت سهم بیشتر از آن، و تناقض آن با منافع مردم و حتا با منافع خود به مثابه شهروندان متعلق به گروه‌های اجتماعی مختلف که باید از منافع همان گروه دفاع کنند نیستند!

اینک و بر زمینه رویدادهای دو سال گذشته چه می‌توان کرد؟ گذشته از فرض‌هایی که می‌توان در نظر گرفت و گذشته از امکانات نابرابری که مدافعان «تغییر» همواره در برابر مدافعان «اصلاح» داشته‌اند و نه تنها هرگز این امکان را نیافتند تا خود را به آزمون بگذارند، بلکه همیشه به خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب و از صحنه سیاست حذف شدند، بدون آنکه اندیشه‌ »تغییر» از جامعه ایران رخت بر بسته باشد، اصلاح طلبان چه راهکاری می‌توانند در پیش گیرند که هم با شرایط فعلی همخوانی داشته باشد و هم درجا زدن در سیاستی نباشد که ناکامی انواع و اقسام آن (آرای پیروز خاتمی، آرای ناکام موسوی و کروبی و آرای تأییدشده احمدی‌نژاد) به اثبات رسید: با انتخابات نمی‌توان اصلاح کرد زیرا خود انتخابات به اصلاح و تغییر نیاز دارد!

 

یک راهکار عملی

از آنجا که اصلاح طلبان اندک اندک زمزمه انتخابات مجلس و ریاست جمهوری پیش رو را سر داده‌اند، و تحرکات خاتمی و رفسنجانی را جز در این چهارچوب نمی‌توان ارزیابی کرد، دو حالت ممکن را، اگر شرایط تا آن زمان به همین شکل بماند، می‌توان تصور کرد:

یکی اینکه اصلاح‌طلبان اجازه شرکت در آن انتخابات را نمی‌یابند. طبیعتا گروهی از آنها دوباره به ریسمان «انتخاب» بین «بد و بدتر» این بار بین رقیبان خود، خواهند چسبید، گروهی سرخورده خواهند شد و به سایه خواهند رفت و گروهی سرانجام به این نتیجه خواهند رسید که با این رژیم به جایی نتوان رسید و مانند سال‌های گذشته نیروهای هم حکومت و هم اصلاح‌طلبان از آنها روی خواهند گرداند. برای رژیم هم مهم نیست مردم در انتخاباتش شرکت بکنند یا نه. خود رفسنجانی سالها پپش از «ظهور» احمدی‌نژاد گفته بود «برای حکومت پانزده درصد رأی هم برای ما کافیست!»

دیگر اینکه اصلاح‌طلبان اجازه یابند، پس از پادر میانی‌های جاری، در انتخابات شرکت کنند. با توجه به اینکه شرط و شروط آنها هم اینک پیشاپیش رد شده است، و با توجه به تجربه‌ای که از منش اصلاح‌طلبان در دست است، آنها (احزاب و گروه‌ها) حضور خود را نشانه «انتخابات آزاد» اعلام خواهند کرد و مردم را به «مشارکت پرشور و فعال» فرا خواهند خواند.  ولی با حضور آنان در انتخابات هیچ مشکلی حل نمی‌شود بلکه بر تکرار مکررات افزوده خواهد شد. اینکه مخاطبان آنها چه واکنشی نشان خواهند، موضوعی دیگر است.

اصلاح طلبان اما اگر واقعا به فکر مردم و به دنبال اصلاحات حقیقی و نه صرفا بازگشت به قدرت و دریافت سهمی از منابع سیاسی و اقتصادی هستند، می‌توانند یک راهکار اصلاحی کاملا عملی در پیش بگیرند. اگرچه هیچ تضمینی وجود ندارد که با این راهکار نظام برایشان باقی بماند، ولی مردم و آینده را قطعا به دست خواهند آورد: راهکار مقاومت!

در تمامی این سالها اصلاح طلبان تلاش کردند تا مقاومت مخالفان رژیم را که تحریم انتخابات یکی از اشکال و ابزار آگاهانه آن بود با عناوینی مانند «بی‌عملی»، «بی تفاوتی»، «خالی کردن میدان»، «خیالپروری» و... تحریف کنند. در حالی که مماشات آنان که «عمل» و «اقدام» و «در میدان بودن» و «واقع‌گرایی» تفسیر می‌شد نیز نه تنها به اصلاحات نیانجامید بلکه حذف آنان را در پی داشت!

حال اگر اصلاح طلبان، شرط یک انتخابات واقعا آزاد (نه صرفا حضور اصلاح‌طلبان)، همراه با آزادی زندانیان سیاسی (نه صرفا زندانیان خودی) و آزادی احزاب و رسانه‌ها (نه صرفا احزاب و رسانه‌های خودشان) را در برابر حکومت قرار دهند، آنگاه چاره‌ای نخواهند داشت تا در صورت عملی نشدن این شرط، خود به تحریم‌کنندگان  بپیوندند! موضوع اصلا بر سر این نیست که جمهوری اسلامی ظرفیت برگزاری یک انتخابات آزاد را دارد یا نه، بلکه بر سر ادعاهای اصلاح طلبان و یافتن یک راهکار اصلاحی و مؤثر است.

اصلاح‌طلبانه‌تر از این وجود ندارد که قاطعانه و با صدای بلند اعلام شود: «تا زمانی که همه زندانیان سیاسی و عقیدتی  بدون قید و شرط آزاد نشوند، و  تا زمانی که مقدمات برگزاری یک انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی و با شرکت همه احزاب و گروه‌های سیاسی که می‌خواهند در تعیین سرنوشت کشور خویش مشارکت کنند فراهم نشود، ما از شرکت در هرگونه رأی‌گیری امتناع می‌کنیم و تمام توان خود را برای بسیج مردم جهت برگزاری یک انتخابات آزاد به کار می‌گیریم».

در این راهکار، هیچ خشونتی نیست. روشن و صریح است و از همین رو پشتیبانی میلیونی به همراه خواهد داشت.  و مهم‌تر از همه، خطری برای مردم ندارد تا هر بار در فراخوان‌های پراکنده گرفتار نیروهای سرکوبگر شوند. خطر احتمالی برای احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب است که آن هم با این تهدید نه تنها از سر آنها دور می‌شود بلکه حکومت را که در همه رأی‌گیری‌ها همواره از پشتیبانی و بازارگرمی آنها برخوردار بوده است، شدیدا گرفتار تردید، اختلاف و دو دستگی خواهد کرد. جمهوری اسلامی بدون اصلاح‌طلبان ممکن است بتواند در آرا تقلب کند ولی نمی‌تواند دار و دسته‌های خود را به گونه‌ای جابه جا کند که در همه جا حضور داشته باشند و صف‌های طویل تشکیل دهند!  

یا رژیم به این نتیجه رسیده است (یا در ماه‌های آینده خواهد رسید) که دیگر به آن صف‌ها و آن نوع انتخابات نیازی ندارد که در این صورت دفتر اصلاح‌طلبی برای همیشه بسته شده و نیروهای آن یا منفعل خواهند شد و یا به طرفداران تغییر رژیم خواهند پیوست و دیگر نیازی به راهکار جداگانه نیست! و یا حکومت به انتخابات و صف‌هایش نیاز دارد که در این صورت بدون اصلاح‌طلبان نخواهد  توانست مردم را به پای صندوق‌های رأی بکشاند. این بزرگترین و تعیین کننده‌ترین امتیاز اصلاح‌ طلبان است. لیکن  آنسوتر، اصلاح‌طلبان نیز با تجربه‌های ناکام  و پس از آنچه در دو سال گذشته روی داد، با شعار و ابهام و بدون مقاومت نخواهند توانست مردم را به تحرک وا دارند. بن بست هم حکومت و هم اصلاح‌طلبان در همین نکته نهفته است: مردم!

حکومت سالهاست که مردم را از دست داده است ولی اصلاح‌طلبان نیز تنها از راه مقاومت با هدف رسیدن به انتخابات واقعا آزاد می‌توانند اعتماد مردم را به خود جلب کنند. راهکارِ مقاومتِ شفاف و هدفمند پیشنهادی است به مدافعان اصلاحات. مدافعان تغییر حتما راهکارهای خود را دارند و آن را از منتقدان و مخالفان و دگراندیشان خویش طلب نمی‌کنند.

15 ژوئن 2011

 

 

| © 2011 | | alefbe - journalist | | berlin | | germany |