the journalist

ژورنالیست

مقاله

 

بعدا نگویید ما خبر نداشتیم!

الاهه بقراط

 

برخی گمان می‌کردند با ریاست جمهوری فردی مانند موسوی می‌توانند راهی به سوی آینده بهتر بگشایند. برخی نیز بر این باورند که با این نظام هیچ راهی گشوده نخواهد شد. نتیجه «انتخابات» 22 خرداد 88 این دو گروه را چنان به هم نزدیک ساخت که رژیم و وابستگان و دلبستگان آن را به وحشت انداخت. اینک دوباره کسانی عادت «انتخابات» را از سر گرفته‌ و مانند همیشه انتظار دارند از تکرار بیهوده آن نتیجه دیگری حاصل شود. این بار اما «اصلاح‌طلبان» از دایره حکومت به زور اخراج می‌شوند و هنوز نفهمیده‌اند این اخراج برای آنها یک امتیاز تاریخی و بی‌همتاست!

*****

 

چرا دهه شصت؟ چرا کشتار 67؟ گذشته از آن که در تمامی سال‌های پس از دهه شصت همواره کسانی به اتهام‌های واهی سیاسی به زندان افتاده و شکنجه گشته و حتا به کام مرگ رانده شدند(اگرچه تا مدتی تلاش شد قتل‌های زنجیره‌ای جای ظاهرا خالی احکام اعدام دادگاه‌های انقلاب اسلامی را پر کند) در طول یک سال و نیم پس از 22 خرداد 88 برای دهها نفر به اتهام «محاربه» و «افساد فی‌الارض» حکم اعدام صادر شده و به اجرا نیز درآمده است.

خطر اعدام زندگی دهها نفر را به اتهام همان جرم‌های واهی که در دهه شصت جان صدها ایرانی را ستاند، تهدید می‌کند.  برخی از این محکومان به اعدام، افرادی هستند که پیش از این سالها در زندانی جمهوری اسلامی بسر برده بودند و با این همه گویا پرونده‌شان برای همیشه و در هر شرایطی باز است تا نخستین کسانی باشند که رژیم به انتقام از اعتراض مردم به سراغ آنها می‌رود.

به خبرها نگاه کنید! احکام اعدام را مرور کنید که که از سوی خبرگزاری‌های خود جمهوری اسلامی اعلام می‌شود تا بعدا کسی مدعی نشود و نگوید، ما نمی دانستیم! ما خبر نداشتیم! تا بعدا کسی در برابر این پرسش که چگونه بر بستر خون و در سایه چوبه‌های دار، خود را برای «انتخابات» آماده می‌کردید، مظلوم ‌نمایانه مدعی نشود که: آخر ما مخالف «خشونت» و «خونریزی» بودیم! چگونه خون را بر و دیوار زندان‌ها نمی‌بینید و فریاد رنج و درماندگی خانواده‌های زندانیان سیاسی را نمی‌شنوید و هنوز دَم از «اصلاح» و «انتخابات» می‌زنید؟!  روی سخن تنها با آقایان موسوی و کروبی و حد فاصل آنها با «رهبری» یعنی آقایان خاتمی و رفسنجانی نیست. با آنهایی نیز هست که هم اینک زمام قدرت را در دست دارند و دیر یا زود از قدرت رانده خواهند شد: بعدا نگویید ما خبر نداشتیم!

 

تکرار عادت

هنگامی که حجت‌الاسلام محمد خاتمی در دیدار با «فراکسیون خط امام» مجلس اسلامی (5 دی) برای شرکت اصلاح‌طلبان در «انتخابات» شرط و شروط گذاشت، این اندازه واقع‌بینی و نگرانی از آینده داشت که بگوید: «به نظر می‌رسد شرایط در آینده سخت‌تر و راه‌ها بسته‌تر و محدودیت‌ها گسترده‌تر خواهد شد».

نگرانی‌اش بی‌جا نبود. بی‌درنگ پاسخ خود را از کیهان تهران و برخی نمایندگان مجلس اسلامی و ائمه جمعه و دستگاه قضایی و امنیتی نظام دریافت کرد: آقای خاتمی، شما در موقعیتی نیستی که برای برگزارکنندگان انتخابات، شرط و شروط بگذاری! خودت را برای محاکمه آماده کن!

تازه خاتمی حد فاصل «رهبر» و ذوب‌شدگان در ولایت فقیه با «سران فتنه» است.

در این حد فاصل، هاشمی رفسنجانی در سمت راست وی قرار دارد که روز 22 دی در دیدار با گروهی از روحانیان و استادان دانشگاه برای کسانی که شیرفهم نشده‌اند تأکید کرد: «دیدگاه این جانب با رهبری در کلیات تفاوتی ندارد و طبیعی است که در اجرا میان افراد اختلاف دیدگاه وجود دارد و در «همین زمینه نیز» خود را ملزم به تبعیت از دستورات ایشان می‌دانم». هیچ راز و رمزی در این سخن روشن و صریح نیست که کسی را به تردید و برداشت غلط بیندازد و یا بتوان تفسیری از آن ارائه داد که از آن «عدم تبعیت از دستورات رهبری» فهمیده شود.

«سران فتنه» شامل آقایان موسوی و کروبی در سمت چپ حجت‌الاسلام محمد خاتمی قرار می‌گیرند که هم «سقف» و هم «کف» مطالبات آنها «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» است و قطعا بهتر از هر کسی می‌دانند اجرای بدون تنازل قانون اساسی بدون اجرای اصل ولایت مطلقه فقیه و «الزام به تبعیت از دستورات رهبری» امکان ندارد. کسی هم تا کنون نشنیده که «سران فتنه» جز به تقلب در رأی‌گیری و انتقاد به دولت کنونی، نقدی و سخنی درباره رهبری و یا دستورات وی ابراز کرده باشند.

پس وقتی بر سر «الزام به تبعیت از دستورات رهبری» اتفاق نظر وجود دارد، مسئله بر سر چیست؟ به نظر من این مسئله بارها از جمله از سوی «سران فتنه» بیان شده است. ولی از آنجا که همواره در زرورق «آزادی» و «دمکراسی» و «حقوق بشر» پیچیده شده است، سبب تفاسیر متفاوت گشته و در میان مطالبات انبوه و تلنبار شده مردمی که فرصتی برای بیان آنها یافته‌اند، گم شده و می‌شود.

 

امتیاز اخراج

مسئله برای بسیاری از کسانی که در رؤیای «تغییر» یعنی شعار انتخاباتی «سران فتنه» به پای صندوق‌های رأی رفتند، بر سر آرایی بود که به حساب نظام خامنه‌ای و احمدی‌نژاد ریخته شد. از همین رو شعار «رأی من کو؟» به شعار اولیه اعتراضات تبدیل شد و توانست انبوه ناراضیان و معترضان به کل نظام را به خیابان‌ها بکشاند. پس از آنکه با سرکوب خونین اعتراضات، همه فهمیدند که «رأی» آنها کجاست و قرار هم نیست پس داده شود، ورق برگشت. معلوم شد رفتار مدنی و متمدنانه رأی دادن هنگامی که برای پس گرفتن‌اش با اعتراض همراه شود، الزاما پاسخ مدنی و متمدنانه دریافت نخواهد کرد. و معلوم شد رژیم برای جلوگیری از گسترش اعتراض و نارضایتی‌هایی که سی سال است انباشته شده، از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد.

مسئله برای آقایان موسوی و کروبی که از سوی بلندگوهای تبلیغاتی رژیم «سران فتنه» خوانده شدند، بر سر صف‌هایی بود که به خاطر وعده‌های آنها بسته شده بود، و بر سر آرایی بود که به نام آنها در صندوق‌ها ریخته شده بود، و بر سر آبرو و حیثیت سیاسی بود که آنان خرج کرده بودند تا افراد بیشتری را به پای «انتخابات پرشور و با نشاط» بکشانند ولی به جای آنها رقیب از صندوق‌ها بیرون آمد!

واقعا چه وعده‌ و تضمین‌هایی به موسوی و کروبی داده شده بود که نخست، آنها حاضر شدند آبروی خود را خرج کرده و به میدان بیایند و دوم، آنها نتوانستند نتیجه‌ و روندی را پیش‌بینی کنند که بعدها به گفته خودشان «بیست سال» برای آن برنامه‌ریزی شده بود!

نه تنها خود «سران فتنه» به خوبی می‌دانند در چه معامله‌ای حاضر به شرکت در انتخابات شدند، بلکه آنهایی نیز که هر روز «بشارت» محاکمه آنها را می‌دهند، می‌دانند اگر قرار باشد محاکمه‌ای برگزار شود، آن محاکمه قطعا تمام نظام جمهوری اسلامی را در جایگاه متهم قرار خواهد داد.  یک دلیل تردید و این دست آن دست کردن رهبری و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در عمل کردن به تهدید خود در همین نکته نهفته است. از همین رو در فکر این هستند که چگونه شانه خویش و نظام‌شان را از زیر بار این «محاکمه» ادعایی خالی کنند ولی همزمان «سران فتنه» را نیز که قرار بود «فقط» در انتخابات شرکت کنند و بعد به خانه‌های خود بروند، تنبیه کرده و به سزای اعمالشان برسانند. معامله‌ای که از یک سو «تقلب» و از سوی دیگر جنبش اعتراضی مردم آن را بر هم زد. از سوی دیگر یک چیز نیز مسلم است: اگر آقایان موسوی و کروبی این شناخت و ارزیابی را از نظام خود می‌داشتند که قطعا احمدی‌نژاد در مقام خود ابقا خواهد شد، تن به معامله «انتخابات» نمی‌دادند.

مسئله برای بیشتر مردم ایران اما وقوع تغییراتی است که زندگی اقتصادی و اجتماعی آنها را بهبود بخشد. برخی گمان می‌کردند با ریاست جمهوری فردی مانند موسوی می‌توانند راهی به سوی آینده بهتر بگشایند. برخی نیز بر این باورند که با این نظام هیچ راهی گشوده نخواهد شد. ولی نتیجه «انتخابات» 22 خرداد 88 این دو گروه را چنان به هم نزدیک ساخت که رژیم و وابستگان و دلبستگان آن را به وحشت انداخت. سرکوب بی‌امان اعتراضات مردم، از کشتار در خیابان‌ها گرفته تا اعدام در زندان‌ها، سکونی را سبب شد که دوباره عده‌ای به تکرار عادت خویش باز گردند و بار دیگر «انتخابات» را علم کنند. این بار اما از خود رژیم صداها بلند شده است که خطاب به این گروه که سالهاست عمل ابلهانه «انتخابات» را تکرار می‌کنند و هر بار انتظار دارند نتیجه دیگری از آن حاصل شود می‌گویند: ما شما را راه نمی‌دهیم! یعنی بدترین شکل خروج «اصلاح‌طلبان» از دایره قدرت را  پیش پای آنها می‌گذارند: آنها را به زور بیرون می‌اندازند!

و این اخراج یک  امتیاز تاریخی و بی همتاست! آیا «اصلاح‌طلبان» و «سران فتنه» این بنیه و درک سیاسی را دارند تا از این امتیازی که جمهوری اسلامی در این شرایط بسیار حساس در اختیار آنها می‌نهد به شکلی مطلوب بهره‌برداری کنند یا آن را خرج چانه زدن بیهوده برای بازگشت به دایره قدرتی می‌کنند که جز چرخش به دور خود و بن بست تاریخی راهی در برابر خود ندارد؟! در این مورد نیز کسی نمی‌تواند بعدا بگوید، ما خبر نداشتیم!

14 ژانویه 2011

 

| © 2011 | | alefbe - journalist | | berlin | | germany |