the journalist

ژورنالیست

مقاله

 

اراده قدرت

برای تأمین دمکراسی باید دمکراتها به قدرت برسند

(بخش سوم و پایانی)

الاهه بقراط

 

و اما گرفتاری جمهوری اسلامی در این است که نه برنامه اتمی اش، بلکه خود به مشکلی جهانی تبدیل شده است. این را برخی از زمامداران جمهوری اسلامی می دانند و از این رو به درستی تأکید می کنند اگر از برنامه اتمی کوتاه بیایند، درگیری پایان نخواهد یافت و گذشته از تأثیر منفی که بر موقعیت داخلی آنها خواهد گذاشت، غربی ها نیز یک گام جلوتر رفته و مسائل دیگری، از جمله حمایت آنها از گروه های تروریستی و دخالت مخرب آنها در کشورهای منطقه و هم چنین حقوق بشر در ایران را مطرح خواهند کرد. هم جامعه جهانی و هم زمامداران رژیم می دانند مشکل جمهوری اسلامی فقط با حل شدن خودش حل خواهد شد.

گرفتاری غرب هم در این است که از یک سو می داند با جنگ ممکن است محاسباتش مانند عراق اشتباه از آب در بیاید و از سوی دیگر حاضر نیست با یک ایران اتمی که زمامدارانی بی حساب و کتاب دارد، کنار بیاید. در شرایط کنونی همه از همه چیز حرف می زنند: از تحریم و جنگ تا توافق و صلح، از تغییر رژیم تا تضمین امنیتی. موضوع تنها بر سر این است که سیر رویدادها که مجموعه ای از رفتار رژیم اسلامی و توافق های کشورهای قدرتمند و هم چنین وضعیت سیاسی و اقتصادی و اعتراضات مردمی در ایران را در بر می گیرد، کدام یک را در دستور روز قرار دهد.

 

یک راه

بارها از سوی صاحب نظران و سیاستمداران غربی مطرح شده که بهترین راه حل که هم مجموعه ای از مشکلات منطقه را حل خواهد کرد و هم به سود جامعه جهانی و مردم ایران است، چیزی جز تغییر رژیم نیست. اما مشکل اینجاست که کشورهای قدرتمند و مردم ایران مخاطبی برای جایگزینی این رژیم نمی یابند. نه جامعه جهانی و نه مردم اعتمادی به «اصلاح طلبان» ندارند. جهان به همراه مردم ایران هشت سال دست و دلبازانه از «اصلاح طلبان» پشتیبانی کرد. از تبلیغات رسانه ای به سود آنها تا اعطای انواع و اقسام جوایز صلح و حقوق بشری و حتی سینمایی، از معذرت خواهی مادلن آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا تا سرپوش نهادن بر بسیاری از اقدامات تروریستی رژیم در خارج کشور و قتل های زنجیره ای و... نتیجه چه شد؟ مدعیان اصلاحات با بلاهت تمام پشتیبانی مردم و جهان را با حفظ موقعیت حقیر خود در نهادها یا حاشیه نظام و حفظ غنیمت اقتصادی و سهام خود در کارخانجات مختلف تاخت زدند. پس از رأی گیری های سه گانه 24 آذر هم که مدافعان «اصلاحات» تلاش کردند با شعبده بازی، پشتیبانی مردم از «اصلاح طلبان» را از اعداد و ارقام نحیف بیرون بکشند، پس از مدتی آن را وا نهادند چرا که حاصل جمع، جز عددی ناچیز نبود. امروز بعید است غرب به گذشته باز گردد و با همان کارت کهنه به بازی ای بپردازد که یک بار در آن باخته است.

در عین حال، تجربه سیاست خارجی غرب و از جمله آمریکا نشان داده است اهدافی که آنها در سر می پرورانند الزاما به واقعیت تبدیل نمی شود. به این تجربه هم درباره مذاکره و تفاهم و هم درباره جنگ و تقابل باید توجه ویژه داشت و این در حالیست که آنچه برای دیگران سیاست خارجی به شمار می رود، برای ما سرنوشت ما و کشور ماست. نباید گذاشت سرنوشت برنامه اتمی جمهوری اسلامی، چه با مذاکره متوقف شود و چه با جنگ ادامه یابد، به سرنوشت مردم ایران تبدیل گردد.

نه این موقعیت بلاتکلیف و نه بحرانی تر شدن اوضاع هیچ سودی برای مخالفان دمکرات رژیم در بر ندارد. دمکراتهایی که در روزهای پیش از فاجعه آنقدر خرد و توانایی از خود نشان نمی دهند که به دور هم گرد آیند، بعید است در شرایطی به مراتب بحرانی تر بتوانند خود را قاطعانه به مردم و جهان معرفی کنند.

اپوزیسیون دمکرات و متأسفانه پراکنده که خواهان جایگزینی یک ساختار مبتنی بر دمکراسی و حقوق بشر به جای نظام کنونی است، در شرایط فعلی می بایست از فقط واکنش نشان دادن به سیاست های نابخردانه رژیم و یا تصمیمات بین المللی گامی فراتر رفته و خود دست به عمل بزند. دمکراتهای ایران باید رژیم و جامعه بین المللی را به واکنش نسبت به حضور و نقش خود وادارند. آنها باید پیش از آنکه مستبدان نوینی چه جمهوری خواه و چه سلطنت طلب از آستین تاریخی که به ما تحمیل می شود، به در آیند، با اعلام مخالفت قاطعانه خود با جنگ و جمهوری اسلامی، هر دو، نقش ناگزیر خود را در شرایط تاریخی کنونی درک کرده و مهر خود را از هم اکنون بر آینده ایران بکوبند.

 

یک آینده

ایران راهی جز دمکراسی مبتنی بر حقوق بشر پیش روی ندارد. اگر به فرض محال زمامداران جمهوری اسلامی خود این راه را بگشایند، و با اعلام آزادی زندانیان سیاسی از هر گروه و عقیده، اعلام آزادی فعالیت همه احزاب از قدیمی و جدید و قانونی و غیرقانونی، و سرانجام با اعلام آزادی کامل مطبوعات و همه رسانه های گروهی، از قدرت کناره گیرند تا راه برای تشکیل مجلس مؤسسان و تدارک انتخابات آزاد باز شود، گمان نمی رود کسی وجود داشته باشد که از آن استقبال نکند. این راه حلی ایده آل، بی خطر، و به سود مردم و هم چنین زمامداران رژیم خواهد بود زیرا با این کار از یکسو با انحلال یا حل خود به مثابه مشکل توانسته اند بخشی از مشکل ایران، منطقه و جهان را حل کنند و هم از سوی دیگر توانسته اند مشکلات خودشان را به مثابه زمامداران نالایق حل نموده و با در پیش گرفتن بهترین راه ممکن از بار اتهامات سیاسی و اقتصادی خود در پیشگاه ملت بکاهند. برای زمامداران جمهوری اسلامی مجازاتی از این بالاتر نیست که زنده بمانند و ببینند ایران چگونه بدون آنها بر پاهای خود می ایستد و خود را می سازد.

این راه حل اما بیشتر به رؤیا و آرزو می ماند. هیچ حکومت خودکامه ای هیچ زمان و هیچ جا چنین نکرده و بعید است اتفاقا نظامی چنین کند که هرگز گوش شنوا برای هیچ صدایی نداشته و چنان منابع اقتصادی ایران را بین خود و گروه های مافیایی حاکم تقسیم کرده است که دل کندن از آنها به راستی محال می نماید.

در عین حال، من نمی دانم چرا هیچ ایرانی به این سخن زمامداران کشورهای دیگر، اعم از اروپا و آمریکا و روسیه، که  به دنبال تغییر رژیم در ایران هستند یا نیستند و یا با آن مخالفند و یا موافقند، هیچ اعتراضی نمی کند! ظاهرا اصل بر این است که تغییر رژیم یک کشور موضوعی است مربوط به مردم آن سرزمین. حالا اگر روسیه یا آمریکا یا فرانسه و آلمان با آن موافق نباشند و چنین تغییری در ایران روی دهد، آنها چه خواهند کرد؟ چه می توانند بکنند؟ می توانند مانع آن شوند؟! جز اینکه باید این سخن را به مثابه یک دلخوشی نسبتا فریبا و «تضمین امنیتی» توخالی برای رژیم ایران درک کرد که گمان نکنند اینها قصد دیگری در سر دارند. از سوی دیگر، این کشورها هنگامی که هیچ مخاطب متشکلی را در میان ایرانیان نمی یابند که قصد تغییر رژیم داشته باشد، چگونه می توانند اصلا با آن موافق باشند و یا در پی آن بر آیند؟! مگر آنکه منظور همگی از «تغییر رژیم» چیزی جز حمله نظامی مشابه حمله به افغانستان و عراق نباشد. در این صورت رژیم ایران قطعا تغییر خواهد کرد ولی این دمکراتهایی که امروز حاضر نیستند عملا مسئولیت پیشگیری از جنگ را بر عهده گیرند، بعید است آن زمان بتوانند پیش از آنکه توسط دیگران بلعیده شوند، خود را به عنوان جایگزین معرفی کنند و انتظار داشته باشند از سوی مردم و جامعه جهانی پذیرفته شوند.

امروز دیگر تکرار شعار صلح و دمکراسی و حقوق بشر که پشتوانه سیاسی عینی و عملی نداشته باشد، بازتابی فرساینده دارد. نباید گذاشت مردم ایران با شعار صلح به استقبال جنگ بروند و با شعار دمکراسی سالهای آینده را در استبداد بگذرانند، و در حالیکه شعار حقوق بشر می دهند، شاهد تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی شان باشند. فلسفه وجودی احزاب  و گروه های دمکرات درست مانند احزاب دیگر چیزی جز کسب قدرت نیست. این احزاب اگر قدرت طلب نباشند، در آن صورت جا را برای گروه های غیر دمکرات باز خواهند کرد. آن ائتلاف یا اتحادی هم که می بایست از مجموعه آنها، اعم از چپ و راست، جمهوری خواه و مشروطه طلب، از داخل و خارج ایران، شکل گیرد، باید برای کسب قدرت خیز بردارد تا سرانجام حق حاکمیت را با تقسیم دوره ای قدرت بین احزاب و گروه های متنوع به مردم باز گرداند.

دمکرات های ایران باید اراده قدرت داشته باشند. باید خود را به مثابه بدیل و جایگزین این رژیم، به مردم و جامعه بین المللی معرفی کنند. آنها بدون قدرت سیاسی، هرگز نخواهند توانست دمکراسی و حقوق بشر را در ایران تحقق بخشند. تنها راه پیشگیری از جنگ و تشدید تحریم، تنها راه مقابله با خطراتی که ایران را تهدید می کند، و تنها راه برکناری جمهوری اسلامی از قدرت سیاسی، تشکیل یک بدیل دمکرات فراگیر است. ایران نهایتا یک آینده بیشتر ندارد و آن آینده در گرو هشیاری افراد، احزاب و گروه های دمکرات است که نه تنها خطری را که در مرزهای ایران کمین کرده است، درک کنند، بلکه فرصتی را نیز که همین خطر آنها را به سوی آن سوق می دهد، دریابند.

27 فوریه 2007

 

| © 2007 | | alefbe - journalist | | berlin | | germany |